نام خانوادگیاش را عوض کرد تا از گذشتهاش کنده باشد.هرجا مینشست از خانوادهاش بد میگفت و حساب خودش را از آنها جدا میکرد. کم کم همه باور کرده بودند که آدم دیگری شده. برای محکم?کاری زنش را هم از خانواده?ای انتخاب کرد که رقیب کاری پدرش بود. وقت تقسیم ارث که رسید پدرش شرط کرد که فقط به کسی که نام خانوادگی او را داشته باشد ارث میدهد. بعد هرچهقدر تلاش کرد اداره ثبت احوال نپذیرفت که نام خانوادگیاش را تغییر دهد.....
منصور حسین آبادی پختگی عطر خود به همراه دارد.
زیبایی سرشاری به انسان هدیه میکند.
هوش به ارمغان میآورد، ذکاوتی در کمال.
تمام وجود را به عشق فرا میرویاند.
اکنون انسان تنها یک گُل عشق است.
هر حرکت عشق است و
هر بیحرکتی باز هم عشق;
زندگی عشق است و
مرگ باز هم عشق